Wednesday 20 June 2012

چین، دروغپردازی ومانور تخیلی رژیم تروریستی-پهلوان پنبه ای را افشاء کرد


 پکن، 20 ژوئن: شین هوا - ای ان آی
چین روز چهارشنبه اعلام کردکه گزارش رسانه (حکومت) ایران درباره تمرین نظامی مشترک چین، روسیه، سوریه و ایران یک دروغ دیگر توسط رژیم تروریستی و شیاد هست.

هانگ لِی، سخنگوی وزارت خارچه چین در نشست خبری منظم خود گفت که گزارش بلندگوی دروغپرداز پاسداران تروریست کاملا بی اساس و پایه است  
آژانس دروغ پراکنی پاسداران جنایتکار و غارتگر اعلام کرده بود که بزودی  90000
سرباز و صدها تانک و کشتی و چنگنده از چین، روسیه، رژیم خونخوار اسد و رژیم ضد بشری و تروریستی در یک مانور زمینی و دریائی در سوریه شرکت خواهند کرد.

بگفته خبرگزاری چین روسیه و حتی رژیم خونخوار اسد هم قبلا این گزارش دروغ پهلوان پنبه ای رژِیم آخوند-پاسداران وحشت زده را تکذیب کرده بودند


Wednesday 6 June 2012

پیروزی تاریخساز ملت کبیر ایران علیه سیاستبازی و بنفع عدالت در سراسر جهان

برای نخستین بار در تاریخ آمریکا، قوه قضائیه ایالات متحده، که هرگز علیه سیاست های دولت در مورد امور امنیت داخلی دخالت نمیکند، با حکمی تاریخی آمریکا را یک گام در جهت کسب عدالت بیشتر تغییر داد. این تغییر کمکی به عدالت در سرتاسر جهان بوده و مدیون ملت کبیر ایران و بخصوص مقاومت سرفرازانه آن و حمایت شخصیت های برجسته از سرتاسر جهان متمدن و دمکراتیک و بویژه در خود آمریکا از حق عادلانه خروج سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی مورد پسند رژیم وحشی و ضد بشر حاکم بر ایران است. با تبریک به تمامی شخصیت ها و سازمانهای ملی و دمکراتیک ملت ایران، برای اطلاع از جزئیات بیشتر این پیروزی تاریخی ملت ایران به مصاحبه زیر توجه نمائید



بدنبال این پیروزی تاریخی، معاون پارلمان اروپا، دکتر آلخو ويدال کوادراس، از جانب کميته بين المللی در جستجوی عدالت، پيروزی مجاهدين در دادگاه استيناف آمريکا را يک پيروزی برای عدالت در سراسر جهان خواند و دربيانيه کميته  مزبور که متشکل از۴۰۰۰پارلمانتر در اروپا و آمريکاست، درباره حکم دادگاه استيناف واشينگتن اعلام نمود

حکم دادگاه که تصريح می کند چنان چه وزارت خارجه در کمتر از 4ماه تصميم گيری بکند. در غيراينصورت، دادگاه مجاهدين را از ليست خارج خواهد ساخت. ، يک پيروزی بزرگ نه تنها برای سازمان مجاهدين خلق ايران، عضو ائتلاف سياسی شورای ملی مقاومت ايران است، بلکه يک پيروزی برای عدالت در سراسر جهان محسوب می شود.
ما به خاطر هدايت چنين کارزار بزرگی که يک سابقه ارزشمند قضايی را برجا گذاشت و استانداردها را برای عدالت در جهان امروز بالا برد، به خانم مريم رجوی، رئيس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ايران تبريک می گوييم.
بعد از 15سال که دولت آمريکا اين سازمان را مطلقاً به خاطر اهداف سياسی در ليست گذاشت تا روابط خود را با ديکتاتوری حاکم بر ايران بهبود ببخشد، دادگاه نقطه پايانی به اين بی عدالتی گذاشته و اکنون برعهده خانم کلينتون است تا بدون هيچ تأخيری، سازمان مجاهدين را از ليست خارج کند و اين اشتباه 15ساله را جبران کند.
در چنين موقعيتی ما به دولت عراق و نوری المالکی که از ليست آمريکا به عنوان يک بهانه برای دو کشتار در اشرف و برای سرکوب ساکنان در ليبرتی استفاده کرده هشدار می دهيم که ديگر نمی تواند برای ادامه جنايات و محاصره ساکنان به چنين بهانه يی متوسل شود. در پارلمان اروپا و در کميته بين المللی در جستجوی عدالت ما کارزار عليه برچسب ناعادلانه به مجاهدين را در اروپا و آمريکا دنبال کرده ايم. و با تأکيد بر ضرورت شناسايی مقاومت ايران، تمامی مدافعان عدالت، حقوق بشر و دموکراسی را دعوت می کنيم تا به ما در گردهمآيی 23ژوئن ايرانيان در پاريس برای همبستگی با مردم ايران بپيوندند. در آنجا ما از جامعه بين المللی و به خصوص اروپا و آمريکا خواهيم خواست تا
از حقوق ساکنان اشرف و ليبرتی دفاع کنند. آنها بزرگترين سرمايه برای دموکراسی در ايران آينده هستند و بايد گامهای لازم را برای تأمين حفاظت آنها بردارند.  
شورای ملی مقاومت ايران را به عنوان آلترناتيو دموکراتيک برای اين رژيم به رسميت بشناسند.

Tuesday 5 June 2012

سهم من از بدبختی وطنم: به ماشین خوش آمدید

دوستان عزیز و هموطنان آگاه و آزاده و ایراندوست یا ایرانپرست من
دوست دارم امروز دیگر انتقاد از دیگران و حتی رژیم ضد بشری و غارتگر و اشغالگر ایران را مورد تمرکز قرار ندهم. از نوجوانی بندرت روزی بوده که بدون فکر به آزادی ایران و هموطنان عزیزم، بویژه زحمتکشان و محرومان جامعه ما، قدمی هر چند کوچک برنداشته باشم. در اینجا هدفم بهیچ وجه وارد شدن به اقدامات خودم نیست، اقداماتی که از آنگونه از خودگذشتگی برخورد دار بوده که حتی یکی از نزدیکترین دوستانم مرا دیوانه خواند که با تمام امکانات خود چگونه از منافع بسیار اساسی و پایه ای خود نیز صرفنظر کرده ام. من در اینجا میخواهم به نقش خودم در ادامه شرایط ضد بشری موجود در وطن عزیزتر از جانم، ایرانزمین همیشه سرفراز بپردازم. دوست دارم شما با من در این سفر همراه شوید و اگر شما هم نقشی مشابه نقش من داشته اید، با من متحد شوید. با من بعنوان یک ایرانی، صرفنظر از علاقه یا عدم علاقه من به هر مذهب و دیدگاه و نگرشی.  آیا برای آزادی خود و عزیزانتان و میهن مشترک همه ما با من به این سفر می آئید؟

بگذارید نخست به ندای دل آرین شش ساله و پدر مو سفیدش گوش فرا دهیم


 داستان از صحبتی کوتاه با دوتن از عزیزانم شروع شد. در اختلافی که بر سر کارهای هفتگی در منزل پیش آمده بود، یکی از عزیزانم در جواب استدلالهای منطقی من گفت: "منطق همه چیز نیست. احساسات مهمتر هستند." من در پاسخ به او گفتم:
احساساتی که متکی به منطق نباشد، واقعگرایانه نیست؛ و منطقی هم که احساسات و قلب و عشق درآن نقشی نداشته باشد، انسانی نیست! 

تاثیر وجود روابط موجود در یک خانواده برمیزان مسئولیت 
تک تک اعضای خانواده
 شروع صحبت از آنجا بود که یکی از عزیزان مسئولیت های هفتگی خود را بخوبی انجام نمیداد و وقتی معترض شدم که او با این کارش باعث خجالت من پیش دوستان و آشنایانی میشود که بدیدن ما می آیند و منزل آنگونه که باید مرتب و تمیز نیست، او گفت ولی به آن دوست یا آشنا بگوئید که تقصیر من است که وظیفه خود را خوب انجام نداده ام. به او گفتم من بعنوان سرپرست این خانه مسئول نهائی کمبودها و خرابی ها هستم. او اصرار میکرد که اینگونه نیست و هر کس مسئول اعمال خویش است. صحبت او مرا به تعمق بیشتر در مورد درجه مسئولیت هر انسانی در خرابی ها و اوضاع هر خانواده ای واداشت. سپس در پاسخ به او گفتم، درجه مسئولیت هر کس بستگی به کیفیت و میزان وجود روابط دمکراتیک، انسانی و عشق در آن خانواده دارد. چنانچه در خانواده ای سرپرستش خودسر و خودرای باشد و با اعمال روش های غیرمحبت آمیز شرایط و ضوابطی را وضع نماید که دیگراعضای آن خانواده دوست نداشته باشند، عدم انجام وظایف محوله قابل سرزنش نیست زیرا با موافقت طرفین تعیین نشده است. بنابراین هرچه درجه شرکت در تصمیمات مربوط به خانواده در آن خانه بیشتر باشد، میتوان تا همان درجه هم خواستار انجام صحیح مسئولیت توسط هر شحص شد. بنابراین من با نظر اوموافقت کردم و توضیح دادم که علتش هم این است که خوشبختانه در منزل ما در مورد تمام مسئولیتها صحبت و مشترکا تصمیم گیری میشود و از این لحاظ شاید من بدلیل عدم انجام وظایف او مسئول نباشم. ولی اضافه کردم که نکته ای که مرا به بحث با او کشیده بود بیشتر از این زاویه می باشد که آشنایان من به درجه علاقه من به روشهای دمکراتیک واقف بوده و هر گونه انتقاد من از عزیزانم را به بی مسئولیتی و کارهای غلط آنها نسبتا خواهند داد ولی  چون من به او عشق میورزم، نمیخواهم او را پیش دوستان و آشنایانمان شخص بی مسئولیتی جلوه دهم و بنابراین بخاطر  روابط دمکراتیک خانواده ما او مسئولیت بیشتری دارد و بایستی از سرپرست دمکراتیک خانواده در وظایف سرپرستانه اش حمایت بیشتری نماید

تاثیر وجود روابط موجود در یک سازمان، حزب، جامعه یا کشوربرمیزان مسئولیت تک تک شهروندان
  مسلما بخاطر میزان شناخت بیشتر اعضای یک خانواده از همدیگر و ساده تر بودن درک مشکلات و امکانات موجود، تعیین درجه مسئولیت هر شخص ساده تر است تا درک درجه مسئولیت تک تک شهروندان یک کشور، ولی شباهت های موجود ما را میتواند به شناخت آن یاری رساند. صرفنظر از دلائل اقتصادی، همانطوریکه در یک خانواده پرمحبت، فرزندان براحتی از محیط گرم خانواده - حتی پس از ازدواج - نیز نمیخواهند جدا شوند. میزان آزادی های فردی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موجود در هر سامانه جمعی انسانی نیز به میزان چسب واحدهای مختلف آن به سیستم کشوری و بخصوص رهبریت آن بستگی دارد. شاید بهمین دلیل باشد که بخاطر سرکوب های ممتد و طی دهها سال بر اقلیت های ملی، قومی، مذهبی، جنسی و جنسیتی، میزان فرار متخصصان گرانقیمت میهن ما در جهان بسیار بالاست. دقیقا بهمین دلیل هم میتوان وجود روابط استبدادی در سطح جامعه را مسئول درجه یک فرار اقلیت هائی از گونه های مختلف ملی و قومی ایران از سیستم مرکزی ایران بدانیم. بنابراین در چنان روابط استثماری و استبدادی مسئول خرابی ها و ویرانی ها و بدبختی های جامعه  بطور کلی نظام غیر انسانی آن است و هر چه سطح فرماندهی اشخاص درون نظام بالاتر باشد، مسئولیت آنها بیشتر است. در ایران که بالاترین مقام آن خود را "حاکم مطلق" و حتی "نماینده خدا بر روی زمین" میداند، این اوست که مسئول اصلی تمامی جنایات، غارتگری ها و فساد موجود در جامعه است و نمیتوان کسانی را که در نظام نیستند، مسئول شناخت و با همین منطق اکثریت افراد عادی جامعه که ناآگاهانه برای ادامه زندگی با فساد موجود همراهی میکنند، کمترین مسئولیت را دارند. آنها قربانیان نظامی هستند که ناآگاهانه زندانی سیستم ضد بشریش هستند. توجه به کلمات و ویدیوی ترانه زیبای پینک فلوید شاید به درک عمیقتر این موضوع کمک نماید

"Welcome To The Machine"
Welcome my son, welcome to the machine.
Where have you been? It's alright we know where you've been.
You've been in the pipeline, filling in time, 
provided with toys and Scouting for Boys.
You bought a guitar to punish your ma,
And you didn't like school, and you know you're nobody's fool,
So welcome to the machine.
Welcome my son, welcome to the machine.
What did you dream? It's alright we told you what to dream.
You dreamed of a big star, he played a mean guitar,
He always ate in the Steak Bar. He loved to drive in his Jaguar.
So welcome to the machine.

به ماشین خوش اومدی
خوش اومدی پسرم، به ماشین و سیستم خوش اومدی
کجا بودی؟ اشکالی نداره، ما می دونیم کجا بودی.
تو لوله و سیستمی گرفتار بودی که به تو اسباب بازی و سرگرمی پیشاهنگی میده
 تا زمان خودت و وقت خودتو پرکنی
گیتاری خریدی که (شورش برعلیه و) مامانتو مجازات کنی
مدرسه رو دوست نداشتی، و میدونی از همه باهوشتری
پس به این ماشین و سیستم خوش اومدی
خوش اومدی پسرم، به ماشین خوش اومدی
رویات چی بود؟ اشکالی نداره ما بهت گفتیم رویات چی باشه
رویات این بود که ستاره بزرگی باشی که عالی گیتار میزنه
که همیشه در بهترین رستوران غذا میخوره و بهترین ماشینو داره
پس
به ماشین و سیستم خوش اومدی


سهم من از بدبختی وطنم
   
مسلما افراد و گروههائی که نه بخاطر ناآگاهی بلکه برای منافع پست شخصی یا گروهی خود با نظام جبار و خونریزحاکم سازش و همکاری میکنند، صرفنظر از عناوین پر زرق و برقی که برای خود انتخاب میکنند، تا حدی که در تداوم جنایات و غارتگریها نقش دارند، مسئول هستند. ولی آیا میتوان گفت چون مسئول اصلی همه بدبختی ها و فلاکت میهن عزیز ما نظام حاکم و بویژه بالاترین مقام شیاد و دزد و جلاد آن است، پس انسان های آگاه و آزاده هم، همانند ناآگاهان جامعه و کسانی که قربانی سیستم هستند، مسئول آن خرابی ها نیستند؟ مسلما با اندک تعمق در پروسه رشد جوامع در طول تاریخ بشریت، چه در میهن خود و چه در جهان متمدن و دمکراتیکی که برای آزادی خود علیه فاشیزم و استبداد مذهبی و غیرمذهبی با روشهای مختلف و حتی مقاومت مسلحانه مبارزه کرده اند، این واقعیت بوضوح نمایان میشود که این آگاهان آزاده آن جوامع بوده اند که علیه ماشین و سیستم و نظام موجود قیام و مبارزه کرده و نهایتا جامعه خود را به مرحله بالاتری از تکامل اجتماعی رسانده اند. تعداد مثالها بیش از آن است که در این مختصر بگنجد ولی فقط به ستارخان در میهن خود و مقاومت های ملت های کشورهای مختلف جهان متمدن مانند آمریکا، نروژ و غیره علیه فاشیزم داخلی و خارجی خود اشاره میکنم

من نیز به اندازه خود برای نجات میهنم بصورت یک شخص منفرد فعالیت و مبارزه کرده و بعنوان مثال در تظاهرات تمامی تشکل های مختلف از کمونیست و چپ تا میانه و مجاهد و سلطنت طلب و راست و حتی حامیان آقایان موسوی و کروبی و همچنین سازمانهای هموطنان ملیت هایی که مانند من فارس نیستند -همانند کردها - شرکت کرده ام. البته بعد از آنکه آقای موسوی خواستار بازگشت به "دوران طلائی" آیت الشیطان العظمی خمینی ضد بشر و جنایتکار جنگی و دشمن ایران و ایرانی شد، بنده حمایت خود را کاملا از ایشان قطع کرده ام. ولی آیا تمام مسئولیت من فقط همین کوشش شخصی است؟ میزان مسئولیت هر انسانی بستگی به درجه عشق او به آزادی خود و عزیزانش و هموطنان و میهنش دارد و مسلما یک فرد به تنهائی نمیتواند حتی در خانه شخصی خود روابط دمکراتیک را حفظ کرده و ارتقاء دهد. پس چگونه میتوانم در کشوری با 80 میلیون هموطن، روابط دمکراتیک و جامعه ای آزاد و برابر را بدون همکاری با دیگران که همدرد من هستند مستقر، حفظ و پایدار و شکوفا کنم؟ آیا بدون قبول سرپرستی مبارزات رهائیبخش توسط کسانی که شایسته ترین هستند، و دهها سال قبل از من به نیاز مبرم مبارزه سازمانیافته و جمعی در کنار دیگر هموطنان همدرد رسیده بودند و بصورت جمعی و تشکیلاتی فعالیت و مبارزه کرده اند، امکان آن وجود دارد؟ پس در پاسخ به سئوال اصلی و مشخص کردن "سهم من از بدبختی وطنم" باید بپذیرم که تا اندازه ای که در همکاری با سازمان اصلی آپوزیسیون ملت ایران کوتاهی کرده ام، مسئول ادامه خرابی و فقر و جنایات و چپاولگری موجود بوده ام. آیا بعنوان یک انسان هم اکنون که به این آگاهی رسیده ام چه باید بنمایم؟  آیا باید با عدم در نظر گرفتن آگاهی تازه کسب کرده ام، به روال سابق ادامه داده و مبارزه شخصی خود را ادامه دهم؟ مسلما پاسخ منطقی و سرشار از عشق و علاقه به میهنم و آگاهی تازه کسب کرده ام برای کمک به استقرار آزادی و دمکراسی در میهنم مرا به حمایت تنگاتنگتر از مبارزه تشکیلاتی رهنمون می نماید. پس باید نقش محوری تشکیلات اصلی مبارزه علیه ارتجاع و استبداد و تروریزم را پذیرفته و با دیگر سازمانها و شخصیت های همدردی که با ضوابط دمکراتیک درونی خود وروابط دمکراتیک با دیگر تشکیلات و شخصیت های همدرد، برای سالیان طولانی به مبارزه ای جدی با ماشین وسیستم سرکوبگر و اهریمنی موجود مشغول بوده و در راه آزادی خود و هم میهنانشان دهها هزار از مسئولین ارشد، اعضا و هواداران خود را نیز از دست داده اند، با حفظ هویت و عقاید شخصی  خود، همکاری نمایم، همان سازمان اصلی ائتلاف دمکراتیک شامل سایر تشکیلات و شخصیت ها و انسانهای آگاه و آزاده ای که با همیاری هم حمایت فعال حتی نماینده گان بیش از یک میلیارد انسانهای ملتهای جهان متمدن و اکثریت نماینده گان بیش از سی پارلمان کشورهای دمکراتیک جهان آزاد را برای استقرار آزادی ملت ایران و تغییر نظام جهنمی موجود کسب کرده و دولتهای بسیار قدرتمند غربی سازشکار و نگاهدارنده استبداد اهریمنی موجود را در دادگاههای کشورهای خود آنها شکست داده و حق مقاومت ملت بزرگ ایران برای کسب آزادی و دمکراسی را به کرسی نشانده است

هموطنی در مطلبی در فیسبوک که با عکس آقای رضا پهلوی همراه بود، نوشته بود: "مفهوم دمکراسی شرکت دادن گزینه هاست و نه حذف گزینه ها!" من نیز در کامنتی نوشتم: " فکر میکنید رژیمی که برای روی کار ماندن حتی از تجاوز قبل از قتل دختران باکره نوجوان خودداری نکرده و دهها هزار از هموطنان ما از تمامی احزاب و سازمانها و شخصیت های مختلف را شکنجه و اعدام کرده را چه گونه میتوان از بین برد و دمکراسی  و احترام به حقوق بشر را مستقر کرد؟" دوست دیگری در جواب اینجانب نوشت: "بسیار مشکل است اما با هم بودن و یکی شدن کوه را از پایه متلاشی میکند این آخوندها و مزدورانشان از ترس قدرت ملت ایران دوام نخواهند آورد. پاینده ایران آزاد"
در پاراگراف بعدی با جواب آخر خودم به آن دوست گرامی، آنچیزی را که حداقل مسئولیت انسانی، میهنی و بشردوستانه خود برای تحقق خواست همه ما، یعنی آژادی، دمکراسی، رفاه و شکوفائی و برابری در ایرانزمین است را به استحضار شما دوستان عزیز میرسانم و قول میدهم که برای ارائه کمک و حمایت از سایر هم میهنان مبارز و آزاده ام در سازمانهای مختلف و بویژه سازمان مجاهدین خلق ایران وهمچنین ائتلاف شورای ملی مقاومت ایران به ریاست خانم مریم رجوی، رئیس جمهور منتخب شورا برای معرفی به ملت ایران برای دوران انتقال پس از سرنگونی و استقرار نظام دمکراتیک جدید ایران حداکثر کوشش خود را انجام دهم


"بله دوست عزیز، من هم موافقم که وحدت دمکراتیک بین تمام تشکیلات و شخصیت ها و انسانهای واقعا آزادیخواه همان شرط لازم و سنگی است که میتواند شیشه عمر هیولای ضد بشری "ولایت فقیه" و تمامی باندهای مافیائی فاسد، دزد، جانی و ضدایرانی آنرا نابود کند. ولی اتحاد و وجود سنگ به تنهائی کافی نیست، زیرا شیشه عمر این نظام ضد ایرانی، سپاه پاسداران جنایتکار و غارتگر است که با دیدن سنگ شکسته نخواهد شد. پس نبایستی به آنهائی که در صدد خورد کردن ماشین و سیستم سرکوب و کشتار و چپال و زدن سنگ و شکستن شیشه عمر هیولاهستند ایراد گرفت که چرا تبلیغ سنگپرانی میکند بلکه بایستی به زننده سنگ - حتی اگر با ما هم عقیده نباشد - آفرین گفت و کمکش کرد که با بیشترین نیروی ممکن آن سنگ را پرتاب کند. آیا شما آماده آفرین گفتن هستید؟"



 چو ایران آزاد نباشد تن من مباد

حال که تا آخر سفر دل من، مرا همراهی کردید، میتوانم از این ندای دل آرین عزیزمان آرامش بگیرم

و در پایان سفر، بعنوان یک هموطن و دوستدار شما که دارای هر عقیده و مرامی که هستید، برای آزادی ایران، این زیباترین وطن، شما را نخست به مطالعه جمله ای از صحبت بانوی آواز ایران در تصویر زیر که درکنسرتش در آمریکا بیان نمود و تماشای ویدیوی ترانه ای که بنظر من او را در هزار بهار آزادی ایرانزمین جاودانه نمود، فرامیخوانم. به او گوش سپارید که میگوید تجربه و موی سپیدش را در آسیاب بدست نیاورده است! و از من، دوستدار مخلص شما، و روح پرفتوح مرضیه بشنوید

  و در هزار بهار باقی بمانید