Monday 26 September 2011

کابوس گروگانها: سیاست مماشات وزارت خارجه Hostages’ Nightmare: State Department’s Policy of Appeasement


لطفا در صورتیکه مایل به همکاری و ترجمه مقالات وبلاگ به زبان دیگری هستید، تماس بگیرید.
ترجمه های مقالات در پائین هر مقاله و بترتیب دریافت اضافه خواهد شد.
Please get in touch if you would like to help in translating posted articles into other languages. Translations of the articles will appear at the bottom of the originals as received.

جاشوا فتال و شین باوئر، دو کوهنورد گروگان گرفته شده آمریکایی، بعد از 781 روز کابوس در سیاهچالهای رژیم تروریستهای گروگانگیر و دادن یک میلیون دلار باج از طریق عمان به میهن خویش و آغوش گرم خانواده ها و عزیزانشان بازگشتند و در بیرون خانه های خود با پوسترهای تبریک و گلدانهای اهدائی همسایه ها و دوستان روبرو شدند. اگر در آن لحظه به عکس العمل دیگرانسانها نسبت به آزادی خود می اندیشیدند، مسلما تبسم قلبی شما و من و هر انسانی در جهان متمدن را احساس میکردند.
سارا شورد، گروگان سوم هم که بعد ازیک باج نیم میلیون دلاری  از سیاهچال رژِم آخوند-پاسدارهای جنایتکار فرار کرده بود قبلا در یک مصاحبه با بی بی سی از شکنجه روحی هر سه و مشاهده ضرب و شتم و شکنجه فیزیکی هموطناش توسط زندانبانان وحشی انسان-نما در اوین پرده برداشته بود. اما دیروزنوبت این دو جوان 29 ساله روشنبین بود که در کنفرانسی برای دهها رسانه بین المللی بخشی از رازهای دل خود را بگشایند. جاشوا و شین با اشاره به مخالفت خویش با سیاستهای دولت مطبوع خود، گفتند که قربانی پرونده سازی های جعلی و محاکمه در دو جلسه دادگاه فرمایشی مسخره ای بوده اند که کوچکترین مدرکی علیه آنها ارائه نکرد زیرا در واقع آنها فقط بخاطر آمریکائی بودن به گروگان گرفته شده بودند. جاش فتال گفت: از همان آغاز روشن بود که ما گروگان گرفته شده‌ايم. اين واقعأ تنها کلمه‌ای است که حق مطلب را ادا می‌کند برای اين‌که مقامات ايرانی می‌دانستند که ما بی‌گناه هستيم اما آن‌ها از بازداشت ما به سود سياست خود عليه آمريکا استفاده کردند. فتال افزود: ما در دنيای دروغ‌ها و اميدهای واهی زندگی کرديم. بازجوها در مورد سفير سوئيس در تهران دروغ می‌گفتند که نمی‌خواهد ما را ببيند. آن‌ها به دروغ به ما گفتند که دادرسی عادلانه نصيب‌مان خواهد شد. وحشتناک‌تر از همه آن‌ها به ما گفتند که خانواده‌های‌مان از فرستادن نامه به ما خودداری کردند. وی افزود که بارها دست به اعتصاب غذا زده بودند تا بتوانند نامه‌های خانواده خود را دریافت کنند و در اين مدت تنها يک ديدار کوتاه و ۱۵ دقيقه تماس تلفنی با  نزديکان خود داشتند.
آنها بغیر از شرح کابوس گروگانگیر بودن و اعتصاب غذاهای متعدد برای گرفتن نامه های عزیزانشان از شکنجه گران ضد بشری، به وظیفه انسانی خویش قیام کرده و از درد و رنج و شکنجه و اعدام های فراقانونی و در واقع قتل ایرانیان بی گناه توسط رژیم ایران که آنرا "بیرحم" توصیف کردند، سخن گفتند. آنها توضیح دادند که بارها فریادها و جیغ های زندانیهای دیگر را می شنیدند ولی کاری برای آنها نمیتوانستند بکنند. آنها گفتند: حالا که آزاد شده ایم، شاید برخی بپرسند که آیا دولت ایران را برای آنچه با ما کرده می توانیم ببخشیم؟ جواب ما این است که‌چطور می توانیم دولتی را ببخشیم که به زندانی کردن تعداد زیادی از افراد بی گناه و زندانیان عقیدتی اقدام می کند؟ این مردم ایران هستند که متحمل فشارهای سنگین می شوند و دولتی بی رحم که احترامی برای حقوق بشر قائل  نیست را بالای سر خود دارند.  
این دو جوان انساندوست در ادامه گفتند که در مدت زندانی بودن، زندانیانی را دیده اند که تنها برای شرکت در یک تظاهرات یا نوشتن یک مطلب در وبلاگ شخصی شان و یا صرفا به علت طرفداری از دموکراسی یا داشتن عقاید مذهبی متفاوتی، زندانی شده اند.
درد و رنج ملت بزرگ ولی در زنجیر ایران و بویژه جوانان و نوجوانان آگاه و شجاع ولی اسیر ما قابل مقایسه با سختی های تحمل شده توسط این دو جوان خوش قلب آمریکائی نیست زیرا که بهرحال رژیم وحشی ایران میدانست آنها شهروندان بزرگترین قدرت جهان هستند و از ترس عواقب غیر قابل پیش بینی در شکنجه و بربریت حد و مرزی را نگاه میداشت. ولی مسلما سیاست ضد بشری گروگانگیری شهروندان سایر کشورها و اخاذی های بخصوص سیاسی به دهان وحشیان ضد بشر مزه کرده و هنوز بعد از 30 سال در قدرت بودن همانند یک گروه بیمقدارو حقیر تروریست عمل میکند. ولی بواقع چرا بایستی کابوس و شکنجه های بخصوص روانی این دو گروگان جوان برای 781 روز ادامه بیابد؟ آیا عدم مقابله جدی  بزرگترین قدرت جهان با گروگان گرفته شدن شهروندانش و حتی عدم استفاده از واژه گروگان بخاطر واهمه  از رژیمی است که از هر نظر ورشکسته و در بین ملت آگاه و شجاع ایران و اکثریت قاطع ملتهای متمدن منفور می باشد؟ البته این قدرتها بوضوح از ضعف ماهوی و تکنیکی و تکنولوژیکی رژیم ایران مطلع هستند و البته ما ایرانیان نیز از ترسو بودن آخوندهای مفت خور و جنایتکار و غارتگر بخوبی آگاهیم. بعنوان نمونه در زمانی که پادشاه آخر ایران در اوج قدرت بود، خمینی که بخاطر مخالفت های ارتجاعی خویش با برخورداری زنان میهنمان از حق رای به شاه نامه اعتراض آمیزی نوشته بود، از ترس غضب شاه وی را ظل الله خطاب کرده بود.
 نگاهی گذرا به صدها گروگان تبعه کشورهای بخصوص آمریکائی و اروپائی مانند ملوانهای انگلیسی و حتی قتل و کشتار هزاران آمریکائی، بریتانیائی و شهروندان سایر کشورهای جهان در عراق، افغانستان، لبنان و اقصی نقاط جهان توسط تروریستهای خریداری یا ساخته شده توسط رژیم وحشیان اشغالگر ایران بعنوان بانکدار جهانی تروریزم بوضوح نشان میدهد که در واقع دلیل اصلی  ادامه این فجایع و طولانی شدن زمان اسارت گروگانها چیزی جز نتیجه  سیاست دولتهای آمریکا و اروپا در رابطه با همین رژیم تروریستی نبوده است. بوضوح فاکتوری که بیش از هر عامل خارجی دیگری پاسخگوی چرائی ادامه سیاست گروگانگیری و تروریزم و خرابکاری رژیم ضد ایرانی است همانا سیاست آگاهانه سازش و عدم مقابله جدی با رژیم است زیرا در فقدان یک آلترناتیو مورد پسند، خواستار خارج شدن کنترل اوضاع از دستشان و قدرت گیری سازمانهای آپوزیسیون مستقل  نبوده اند.
چنانچه در مقاله  "بهارجاوادن ایرانزمین بزودی زمستان وحشیگری علیه میهن ما و خاورمیانه و جهان را پشت سر خواهد گذشت" توضیح داده شد، خوشبختانه بخاطر عواملی مانند شکست عملی سیاست مماشات با رژِیم خامنه ای شیاد و جنایتکار که بخاطر ماهیت برخاسته اش از افکار و احکام وحشیانه قبائل وحشی بیابانهای هزاران سال پیش هر گونه انسانیت یا حتی نرمشی را نشانه ضعف میداند؛ و بخصوص پس از تغییر توازن نیروها در ایران بدنبال اوج گیری مبارزات و مقاومت ملت قهرمان برای آزادی و دمکراسی وعلیه وحشیگری ضد بشری تحت نام خدا (که همچون زلزله ای در خیمه وارفته و نخ نمای ولایت جهل وجنایت وغارت آغازگر سونامی انقلابات دیکتاتور-افکن خاورمیانه و شمال آفریقا شد)، بشریت متمدن و قدرتمندان جهان بصورت روز افزونی در کنار ملت ایران قرار میگیرند و ما شاهد سخت تر و سخت تر شدن گفتمان وگویش و سیاستهای دولتهای غربی نسبت به رژیم وحوش خمینی-پرورده می باشیم. پس میتوان بیش از هر زمان دیگر به خاتمه سیاست مماشات وخاتمه قتل وبه گروگان گرفته شدن شهروندان بیگناه سایر کشورها و پایان دوران حاکمیت دیکتاتوری تروریستی-مذهبی و پایان کابوس گروگانها و درد و رنج بی پایان ملت ایران امیدوار بود. درد و رنجی که سبب قدرت گیری سازمانها و تشکیلات آپوزیسیون مستقل و ملی و دمکراتیکی  شده که با همبستگی و همیاری تک تک ما ایرانیان عاشق وطن و فرهنگ اصیل و انسانساز خود، دیگربه میوه چینان خائن به میهن و ملت و امثال خمینی ها اجازه سرقت حق حاکمیت ملی و ایجاد یک دیکتاتوری جدید را نخواهیم داد. آری دوستان و هموطنان گرامی، بهار جاودان ایرانزمین بزودی فرا خواهد رسید.

1 comment:

آرش Arash said...

شین باوئر گفت: "مضحک اینست که من، سارا و جاش، با سیاست‌های آمریکا در قبال ایران مخالفیم".
در پایان، شین باوئر با تأکید بر بی‌رحم بودن ‌ دولت ایران و عدم رعایت حقوق بشر از سوی این دولت، خواهان آزادی همۀ زندانیان سیاسی ایرانی شد.